کد مطلب:330955 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:520

" سخنرانی در مسجد فرشته " آینده انقلاب ایران(1)عدالت اجتماعی
در این مقاله چهار سخنرانی از مجموع نه سخنرانی كه استاد شهید در مسجد

فرشته در فروردین ماه پنجاه و هشت ایراد كرده اند ، گردآوری شده است

سخنرانی های باقی مانده بدلیل اشتراك موضوع ، در سایر مقالات بصورت پا

نوشت یا ضمیمه و یا احیانا در متن مورد استفاده قرار گرفته اند .

بنام خدا



" 1 " عدالت اجتماعی





در جلسات گذشته درباره سه ركن اصلی بقاء و تداوم انقلاب اسلامی ایران ،

یعنی عدالت اجتماعی ، استقلال و آزادی ، و معنویت اسلامی به اجمال و

اختصار توضیح دادم امشب درباره ركن اول ، یعنی عدالت اجتماعی ، نكات

بیشتری را بیان خواهم كرد .

میدانیم كه در تاریخ اسلام در همان نیمه اول قرن اول هجری یك انقلاب

عظیم اسلامی رخ داد مقصودم انقلابی است كه در آخر دوره خلافت عثمان صورت

گرفت عثمان برای اولین بار در دنیای اسلام یك رژیم مبتنی بر اشرافیت بر

قرار كرد كه بر خلاف اصول اسلامی و حتی بر خلاف سیره خلفای قبل از خودش

بود و او این كار را علیرغم قولی كه در زمان بیعت به مردم داده بود و

متعهد شده بود ، بر خلاف سیره خلفای گذشته عمل نكند ، انجام داد باب

حیف و میل اموال عمومی در زمان عثمان باز شد نكته ای كه علی ( ع ) در ضمن

یكی از خطبه ها به آن اشاره میفرماید و می گوید من به این دلیل مسئولیت

خلافت را پذیرفتم كه مردم به دو گروه سیر سیر و گرسنه گرسنه تقسیم شده

بودند ، در واقع اشاره به اثر سوء سیاست دوره عثمان است یكی از نقطه

ضعفهای اساسی عثمان قوم و خویش بازی او

بود ، آنهم قوم و خویشی كه در دوره جاهلیت با گونه ای از اشرافیت خو

گرفته بودند عثمان اولا نظام به اصطلاح اقطاعی را رایج كرد یعنی قسمتهائی

از اموال عمومی را به كسانی كه یا از خویشاوندانش بودند و یا از دوستان

و طرفدارانش ، بخشید دیگر اینكه از بیت المال بخششهای فوق العاده بزرگی

انجام داد و به اصطلاح امروز پرداختهایش بر حسب ارقام نجومی بود به این

ترتیب در عرض ده ، دوازده سال ، ثروتمندانی در جهان اسلام پیدا شدند كه

تا آنزمان نظیرشان دیده نشده بود از نظر سیاسی هم باز پستها و مقامات در

میان همان اقلیت تقسیم میشد و میچرخید .

كم كم اعتراضها از هر گوشه و كنار شروع شد . از شهرستانهای مختلف مردم

شروع كردند به اعتراض و انتقاد و مهاجرت به مدینه برای نشان دادن

نارضائی خود و چون اعتراضهای لفظی و كتبی به نتیجه نرسید ، در نهایت امر

مردمی كه از شهرستانهای مختلف بالاخص از كوفه و مصر به عنوان شاكی و

معترض آمده بودند ، با همكاری مردم خود مدینه دست به قیام مسلحانه علیه

سومین خلیفه مسلمین زدند عثمان تا آخرین لحظه مقاومت كرد ، اما بالاخره

به دست انقلابیون از پا در آمد .

در زمان حیات عثمان ، تنها كسی كه انقلابیون او را قبول داشتند و عثمان

هم گاهی او را قبول میكرد و گاهی رد ، حضرت علی ( ع ) بود كه نقش رابط

را میان انقلابیون و عثمان عمل میكرد علی ( ع ) همواره عثمان را نصیحت

میكرد كه دست از روشش بردارد و به خواسته های مردم جواب مثبت بدهد و

افراد فاسدی را كه در اطرافش هستند كنار بگذارد در رأس این اطرافیان

فاسد مروان بن حكم قرار داشت مروان و پدرش را پیامبر ( ص ) چون

وجودشان را خطرناك تشخیص داده بود به خارج از مدینه تبعید كرده بود و

فرموده بود اینها نباید به مدینه بیایند زیرا كه ایجاد فتنه خواهند كرد

در زمان ابوبكر ، عثمان از او خواست كه اجازه دهد آنها به مدینه باز

گردند ابوبكر قبول نكرد و گفت كسانی را كه پیامبر آنها را تبعید كرده ،

من اجازه نمیدهم بر گردند در زمان عمر نیز ، عثمان از او درخواست كرد تا

اجازه برگشت آنها را بدهد عمر نیز قبول نكرد و بالاخره وقتی خود عثمان به

خلافت رسید نه تنها به آنها اجازه داد كه به مدینه بیایند ، بلكه مروان

حكم را به عنوان شخص دوم حكومت اسلامی تعیین كرد و همین شخص بود كه

منشاء بسیاری از نارضائیها شده بود .

در زمان خلافت عثمان ، علی ( ع ) مكرر به او تذكر داده بود كه مروان را

بیرون كند او نیز گاهی قول میداد و بعد دوباره زیر قولش میزد عثمان

آنقدر عهد شكنی كرد و آنقدر تعلل و تسامح به خرج داد و آنقدر به خواست

مردم بی اعتنائی كرد تا اینكه بالاخره انقلابیون به خانه اش حمله كردند و

او را به قتل رساندند بلافاصله بعد از كشته شدن عثمان ، همه مردم از كوچك

و بزرگ ، زن و مرد ، پیر و جوان ، عرب و غیر عرب ، به در خانه علی ( ع

) هجوم آوردند و یكصدا اعلام كردند یگانه شخصیت لایق خلافت اسلامی اوست و

او باید خلافت را بپذیرد .

حضرت علی ( ع ) جریان دعوت مردم را در ضمن یكی از خطبه ها شرح داده

است . نكته جالبی كه از بیانات علی استنباط میشود این است كه انقلاب

مسلمانان در آن هنگام نظیر انقلاب امروز ایران ، یك انقلاب همگانی بود

یعنی نه تنها فقرا بلكه ثروتمندان نیز انقلاب كرده بودند نه تنها مردها

بلكه زنها نیز ، نه تنها عربها ، بلكه ایرانیها ، مصریها ، حجازیها ، همه

و همه در انقلاب شركت كرده بودند علی ( ع ) از قبول خلافت امتناع میكند

برای اینكه به آنها

بفهماند مسئله فقط رفتن عثمان نیست خیال نكنند عثمان رفته و كار تمام

شده است بخصوص افرادی كه در زمان عثمان بهره مند شده بودند خیال

میكردند با رفتن عثمان و آمدن علی ( ع ) بنانیست در بنیاد وضع اجتماعی

تغییری حاصل شود ، علی ( ع ) به مردمی كه برای بیعت با او آمده بودند

فرمود ( 1 ) : " افقها بسیار تیره شده و مه و غیم همه جا را فرا گرفته

است درست همانگونه كه در فضای مه آلود برد دیدها كم میشود ، اكنون نیز

كه افق مسائل اجتماعی تیره و تار است ، عقلها نمیتوانند عمق مسائل را

بیابند میگویند علی بیاید ، ولی گوئی فكر نكرده اند اگر علی بیاید چه باید

بكند و چه خواهد كرد راه مستقیم ناشناخته مانده و مردم راه اسلام را

فراموش كرده اند از نو میباید راه اسلام را به مردم نشان داد مردم به

بیراهه رفتنها عادت كرده اند من تا به دعوت شما پاسخ نگفته ام ، تنها یك

تكلیف دارم اما اگر به این دعوت پاسخ بگویم و خلافت را بپذیرم با شما

آنچنان رفتار خواهم كرد كه خود میدانم " و بعد حضرت اشاره میكند به

مردمی كه بدون استحقاق پستها را اشغال كرده بودند و بدون استحقاق ثروتها

را جمع آورده بودند ، و می گوید : " تمام ثروتهائی را كه در زمان عثمان

از مردم به نا حق گرفته شده است همه را مصادره خواهم كرد اگر چه با آن

ثروتها زن گرفته باشید و آنها را مهر زنان خود قرار داده باشید " آنگاه

حضرت به نكته بسیار عجیبی اشاره میكند میفرماید : ان فی العدل سعة در

عدالت ظرفیت و گنجایشی است كه در چیز دیگری نیست گویا در آن هنگام

عده ای از باب نصیحت به حضرت میگفتند ، اگر شما به این صورت عمل كنید

، عده ای ناراضی و ناراحت میشوند . علی در جوابشان این

كلام لطیف را فرمود كه : « ان فن العدل سعة » اگر ظرفی باشد كه همه

گروهها و همه افراد را در خود بگنجاند و رضایت همه را بدست آورد ، آن

ظرف عدالت است اگر كسی با عدالت راضی نشد ظلم او را راضی نمیكند یعنی

خیال نكنید آن كسانیكه از عدالت ناراضی میشوند اگر من عدالت را كنار

بگذارم و بجای آن ظلم را انتخاب كنم ، آنها راضی خواهند شد نه اگر من

بخواهم حرص او را ارضاء كنم او باز هم حریصتر میشود مرز ، همان عدالت

است اشتباه است كه مرز عدالت را بنفع كسی بشكنم تا او راضی بشود .

امیر المؤمنین صراحت به خرج داد سیاست او صریح بود نمیخواست كاری را

كه میخواهد بكند در دلش مخفی نگه دارد و بگوید فعلا حرف صریحی نزنم تا

این مردم كه امروز آمدند و با ما بیعت كردند ، خیال كنند كه این نظم

موجود ، همانطوری كه هست حفظ میشود ولی بعد كه روی كار سوار شدیم برنامه

هائی را كه میخواهیم اجرا میكنیم در نگاه علی معنای این عمل اغفال است

بهمین جهت است كه بالصراحه اعلام میكندای كسانیكه امروز با من بیعت

میكنید ، بدانید كه من شما را اغفال نمی كنم، برنامه حكومتی من چنین است.

با اعلام این برنامه از همان روزهای اول مخالفت با حكومت علی ( ع )

آغاز شد اولین مخالفت رسمی در شكل جنگ جمل متجلی گردید طلحه و زبیر ،

دو شخصیت خدمتگزار اسلام در زمان پیامبر بودند ولی در دوره عثمان بدلیل

وضع مخصوص دستگاه خلافت و رشوه های كلانی كه عثمان به آنها میداد ، به

صورت ثروتمندان بزرگی در آمده بودند و حالا اینها میدیدند كه علی قصد

مصادره اموالشان را دارد زبیر كه هر وقت بیت المال تقسیم میشد ، سهمش

از ده ، بیست هزار دینار كمتر نبود ، حالا میدید علی موقعی كه بیت المال

را

تقسیم می كند ، برای او سه یا چهار دینار میدهد ، و همان مقدار هم به غلام

او و این مسئله البته برای زبیر قابل تحمل نبود برای طلحه نیز وضع به

همین منوال بود به این ترتیب ایندو مقدمات جنگ جمل را فراهم كردند .

بدنبال جنگ جمل ، جنگ صفین بپا شد معاویه كه از بستگان عثمان بود ،

حدود بیست سال فعال مایشاء و حاكم مطلق منطقه سوریه بود و در این مدت

توانسته بود پایه های حكومتش را به اندازه كافی مستحكم كند علی ( ع ) بعد

از بیعت فرموده بود من به هیچ وجه حاضر نیستم پای ابلاغ معاویه را امضاء

كنم و او باید بر كنار شود مصلحت اندیشان میگفتند آقا بطور موقت هم كه

شده مدتی او را بر سر كار نگه دارید فرمود هرگز این كار را نمیكنم و به

دنبال این پاسخ ، معاویه جنگ صفین را به راه انداخت .

بدنبال جنگ صفین جنگ خوارج بر پا شد ، كه ماجرایش را همه كم و بیش

میدانید نتیجه این شد كه در مدت چهار سال و چند ماه خلافت علی به علت

حساسیتی كه حضرت در امر عدالت داشت ، دائما در حال مبارزه بود و آنی

راحتش نمیگذاشتند او حكومت را برای اجرای عدالت میخواست و همین شدت

عدالتخواهی بالاخره منجر به شهادتش در محراب شد .

دوره خلافت برای علی ( ع ) از تلخترین ایام زندگی او به حساب میاید ،

اما از نظر مكتبش او موفق شد بذر عدالت را در جامعه اسلامی بكارد اگر

علی ( ع ) بجای آن دوره كوتاه ، بیست سال خلافت میكرد در حالیكه نظام

زمان عثمان همچنان باقی می ماند امروز نه اسلام باقی مانده بود نه علی ( ع

) ، نه نهج البلاغه و نه اسمی از عدالت اسلامی علی هم خلیفه ای میشد در

ردیف معاویه .

روش علی ( ع ) بوضوح بما میاموزد كه تغییر رژیم سیاسی و تغییر

و تعویض پستها و برداشتن افراد ناصالح و گذاشتن افراد صالح به جای آنها

بدون دست زدن به بنیادهای اجتماع از نظر نظامات اقتصادی و عدالت

اجتماعی ، فایده ای ندارد و اثر بخش نخواهد بود به علی ( ع ) میگفتند

قانون كه عطف بماسبق نمی كند شما هر كاری میخواهید بكنید ، بكنید ولی از

امروز به بعد میخواهی رعایت عدالت بكنی ، رعایت مساوات بكنی بسیار

خوب ، ولی از امروز آنچه كه در زمان خلیفه پیشین صورت گرفته است مال

سابق است و ارتباطی به دوران حكومت شما ندارد .

و علی ( ع ) در جواب همه این به اصطلاح نصیحتها میفرمود : نخیر ، قانون

الهی عطف بما سبق می كند ، « ان الحق القدیم لا یبطله شیئی » حق كهنه را

چیزی نمیتواند باطل كند وقتی بر من ثابت است حق این است و باطل آن ،

ولو سالها از روی آن گذشته فرقی نمی كند ، من باید حق را به موضع اصلیش

بر گردانم .

در مورد وضع آینده انقلاب اسلامی خودمان یكی از اساسی ترین مسائل ، همین

مسئله عدالت اجتماعی است در اینمورد این سؤال اساسی مطرح است كه از

عدالت اجتماعی اسلام چه برداشتی داریم ، چون برداشتها در مورد عدالت

اجتماعی بسیار متفاوت است یك عده تصورشان از عدالت اجتماعی این است

كه همه مردم در هر وضع و شرایطی هستند و هر جور در جامعه عمل میكنند و هر

استعدادی دارند ، اینها باید عینا مثل یكدیگر زندگی كنند از دید این دسته

عدالت اجتماعی به این معنی است كه مثلا اگر لباس میپوشیم ، لباس همه

باید یكسان باشد اگر شما لباس از پارچه پشمی میپوشم ، شما هم باید پارچه

پشمی به تن كنید از دید این دسته همه افراد در واقع نوعی جیره بندی

میشوند . همه

باید به اندازه استعدادشان كار كنند ولی هر كس به اندازه احتیاجش باید

درآمد داشته باشد ممكن است استعداد من نصف استعداد كار شما باشد ، ولی

من دو برابر شما عائله داشته باشم از این جهت من باید دو برابر شما

درآمد داشته باشم این برداشت از عدالت اجتماعی ، " اجتماعی " محض

است یعنی فقط روی جامعه فكر می كند برای فرد فكر نمی كند فرد در این بینش

اصالتی ندارد فقط جامعه وجود دارد ، جامعه كار می كند و جامعه باید خرج

كند .

نوع دیگر برداشت از عدالت اجتماعی ، برداشتی است كه روی فرد و

اصالت و استقلال او فكر می كند این نظر می گوید : باید میدان را برای افراد

بازگذارد و جلوی آزادی اقتصادی و سیاسی آنها را نباید گرفت هر كس باید

كوشش كند ببیند چقدر درآمد میتواند داشته باشد و آن درآمد را به خود

اختصاص دهد دیگر به فرد مربوط نیست كه سهم دیگری كمتر است یا بیشتر

البته جامعه در نهایت امر باید برای آنكه افراد ضعیف باقی نمانند ، از

طریق بستن مالیات بر اموال افراد غنی زندگی افراد ضعیف را در حدی كه از

پا در نیایند تامین كند .

اینجاست كه میان دو مسئله مهم ، یعنی عدالت اجتماعی از یك سو و

آزادی فرد از سوی دیگر ، تناقضی بوجود میاید البته اینجا منظور آزادی

فعالیت اقتصادی همراه با آزادی عملكرد سیاسی است اگر بنا شود عدالت

اجتماعی آنگونه باشد كه در آن فقط جمع مطرح باشد و بس ، آزادی فرد را

لااقل در بخشی از آن باید مدفون تلقی كرد و اگر آزادی اقتصادی بخواهد

محفوظ بماند ، دیگر عدالت اجتماعی با مفهومی كه گروه اول انتظار دارد ،

عملی نخواهد بود .

در دنیای امروز گرایش به یك حالت حد وسط پیدا شده است ، شاید به

تقریب بتوان گفت در این زمینه در كنار دو دنیای كمونیزم

و كاپیتالیزم ، دنیای سومی درشرف تولد است كه میتوان آن را نوعی

سوسیالیزم ( 1 ) نامید این گرایش تازه میخواهد آزادی افراد را محفوظ نگه

دارد ، و از این رو مالكیت خصوصی را در حد معقولی میپذیرد و هر مالكیتی

را مساوی با استثمار نمیداند و حتی می گوید عدالت اجتماعی در شكل اول

خودش نوعی ظلم است ، زیرا از آنجا كه محصول كار هر كس به خودش تعلق

دارد ، وقتی بیایند به زور نیمی از محصول یك فرد را ، ولو به دلیل اینكه

خرج دیگری بیشتر است از او بگیرند ، این امر خود عین بیعدالتی است

استثمار در هر شكلش غلط است اگر من شما را بكار گماشته باشم و قسمتی از

محصول كار شما را بخود اختصاص بدهم شما را استثمار كرده ام و این ظلم

است اما اگر من به میل خودم از مال و حاصل دسترنج خودم به دیگری بدهم

این عین انسانیت و رشد یافتگی است سرمایه داری از آن جهت محكوم است

كه در بطن خود استثمار را پرورش میدهد سرمایه داری تمام بهره را به

سرمایه اختصاص میدهد و این امر ایجاد نا برابری می كند .

به این ترتیب شعار این گرایش جدید این است كه : بیائید راهی اتخاذ

كنیم تا بتوانیم جلو استثمار را بكلی بگیریم بدون اینكه شخصیت ، اراده و

آزادی افراد را لگدكوب كرده باشیم كوشش كنیم انسانها به حكم رقای

انسانیت ، به حكم معنویت و شرافت روحی و درد انسان داشتن ، خود مازاد

مخارج خود را به برادران نیازمند شان تقدیم كنند نه اینكه دارائیشان را

به زور از آنها بگیریم و به دیگران بدهیم این اندیشه كه تعبیر غربی آن

سوسیالیزم اخلاقی است چیزی است كه اسلام همیشه در پی تحقق آن است اما بر

خلاف

مكاتب غربی ، راه حلهای عملی رسیدن به آن و نیز شیوه استقرار آنرا در

جامعه بدقت مشخص و معلوم كرده است .

حدیثی از امام موسی بن جعفر علیه السلام به این مضمون نقل شده است

حضرت از مردی سؤال كردند میزان اخوت و برادری اسلامی در میان شما در چه

حد است ؟ جواب داد : « علی افضل ما یكون » بعالیترین درجه فرمود : آیا

به این حد است كه مثلا یك برادر كه روزی محتاج شد بیاید در مغازه

برادرش ، دست ببرد و از صندوق او هر چقدر احتیاج دارد بردارد و صاحب

پول احساس ناراحتی نكند ؟ گفت نه ، اینطور نیست فرمود : پس چگونه

گفتی در حد اعلا حد اعلا آنست كه در حالیكه جیبها دو تا هستند ، جیب هر

كدام برای دیگری نظیر جیب خودش باشد و به عكس اگر این شیوه بر قرار شد

همان اخوت اسلامی است كه اسلام بدنبالش است اسلام طرفدار اینست كه

زندگیها برادروار باشند نه اینكه به زور قانون بگوئیم تو حق نداری ، و یا

اینكه بگوئیم همه باید از دولت جیره بخورند یعنی نظیر وضعی كه در

كشورهای كمونیستی برقرار است كه همه حقوق بگیر و مزدور دولت هستند باید

اشتراك در زندگی مادی ناشی از شركت روحی مردم باشد اول روحها باید با

یكدیگر یكی شوند بعد جیبها اینكه روحها به حالت جدائی باشند بخواهند به

زور جیبها را یكی كنند یا آنكه بزور جیبها را خالی كنند و جیب دولت را

پر ( 1 ) تا دولت هم به هر كس به اندازه جیره اش

بدهد .

همچنانكه گفتیم در باب عدالت اجتماعی برداشتها مختلف است اما باید

ببینیم برداشت اسلام از عدالت اجتماعی چیست ؟ آیا اسلام همان برداشتی را

دارد كه كمونیزم بیان می كند ؟ یا آنكه در این زمینه اسلام با نظر

كاپیتالیستها موافق است ؟ و یا آنكه چیز دیگری است متفاوت با همه

اینها انشاء الله در این زمینه در شبهای بعد به تفصیلی صحبت خواهم كرد

اما نكته ای كه میخواهم در طی این صحبت بر روی آن تاكید كنم این است كه

اسلام در این زمینه معنویت را جزو لاینفك میداند تفاوت عمده میان مكتب

اسلام با سایر مكاتب در این جهت این است كه اسلام معنویت را پایه و

اساس میشمارد ما در تاریخ نمونه های فراوانی درباره این جهت گیری رهبران

اسلامی داریم كه واقعا مایه مباهات ماست حساسیتی كه اسلام در زمینه

عدالت اجتماعی و تركیب آن با معنویت اسلامی ، از خود نشان میدهد ، در

هیچ مكتب دیگری نظیر و مانند ندارد .

در سال فتح مكه ، زنی مرتكب جرمی شده بود كه باید مجازات میشد اتفاقا

این زن كه دزدی كرده بود ، وابسته به یكی از

خانواده های بزرگ و جزو اشراف طراز اول قریش بود وقتی بنا شد حد

درباره اش اجرا شود و دستش را قطع كنند ، غریو از خاندان زن برخاست كه

: ای وای این ننگ را چگونه تحمل كنیم دسته جمعی به سراغ پیامبر رفتند و

از او درخواست كردند كه از مجازات زن صرفنظر كند فرمود : هرگز صرفنظر

نمیكنم هر چه كه واسطه و شفیع تراشیدند پیامبر ترتیب اثر نداد در عوض

مردم را جمع كرد و به آنها گفت : میدانید چرا امتهای گذشته هلاك شدند ؟

دلیلش این بود كه در این گونه مسائل تبعیض روا داشتند اگر مجرمیكه

دستگیر شده بود وابسته بیك خانواده بزرگ نبود و شفیع و واسطه نداشت او

را زود مجازات میكردند ولی اگر مجرم شفیع و واسطه داشت ، در مورد او

قانون كار نمیكرد خدا به همین سبب چنین اقوامی را هلاك می كند من هرگز

حاضر نیستم در حق هیچ كس تبعیضی قائل شوم .

و یا درباره علی نقل میكنند كه روزی گردنبندی به گردن دخترش دید ،

فهمید كه گردنبند مال او نیست ، پرسید این را از كجا آورده ای ؟ جوابداد

، آنرا از بیت المال " عاریه مضمونه " گرفته ام یعنی عاریه كردم و

ضمانت دادم كه آنرا پس بدهم علی فورا مسئول بیت المال را حاضر كردند و

فرمود تو چه حقی داشتی این را به دختر من بدهی ؟ عرض كرد یا

امیرالمؤمنین این را به عنوان عاریه از من گرفته كه بر گرداند ، فرمود به

خدا قسم اگر غیر از این میبود دست دخترم را میبریدم .

این حساسیتهائی است كه ائمه و پیشوایان ما - كه اسلام مجسم و معلمان

راستین اسلام اصیل بوده اند - در زمینه عدالت اجتماعی از خود نشان دادند

انقلاب اسلامی ما نیز اگر میخواهد

با موفقیت به راه خود ادامه دهد ، راهی بجز اعمال چنین شیوه ها و بسط

روشهای عدالت جویانه و عدالت خواهانه در پیش ندارد .